این سفرنامه در ادامه سفرنامه سیویلتکتی به شهر گوتیک پراگ است. برای خواندن آن اینجا کلیک کنید.
شهر کوتنا هورا در جمهوری چک و نزدیکی پایتخت آن پراگ واقع شده است. از آنجایی که یکی از عجیب ترین کلیساهای دنیا – کلیسای اسکلتی/استخوانی – در این شهر واقع شده است گردشگران زیادی از پراگ بصورت یکروزه از این شهر بازدید میکنند. احتمالا شما هم قبلا عکسهایی از این کلیسای استخوانی دیده اید: کلیسایی که داخل آن با هزاران هزار استخوان و اسکلت واقعی تزئین شده است. اما ابتدا کمی بیشتر راجع به کوتنا هورا و نحوه رسیدن به آن میخوانیم.
تاریخچه کوتنا هورا به سال 1142 میلادی بازمیگردد زمانی که تعدادی روحانیون مسیحی در این منطقه سکونت برگزیدند. در قرن 13 ام میلادی آلمانی ها شروع به حفاری معادن نقره در نزدیکی این شهر کردند و باعث شد کوتنا هورا اهمیت اقتصادی بالایی پیدا کند. طوری که تا قرن 16 ام میلادی این شهر کوچک رقیب پراگ در زمینه فرهنگ – اقتصاد و سیاست شده بود.
همین موضوع باعث شده تا دیدنی های متعددی در شهر کوتنا هورا برای گردشگران وجود داشته باشد. اما یکی از پرطرفدارترین این دیدنی ها در روستایی مجاور شهر با نام سدلک است. درون این روستا است که کلیسای استخوانی مشهور جمهوری چک واقع شده است.
برای رسیدن به روستای سدلک میتوانید از ایستگاه اصلی راه آهن پراگ قطارهای به سمت کوتنا هورا را بگیرید. گفتنی است دو ایستگاه کوتناهورا وجود دارد: ایستگاه کوتنا هورا (بدون پسوند) و ایستگاه کوتنا هورا شهر (Kutna Hora Mesto) برای بازدید از کلیسا در ایستگاه اول (بدون پسوند) باید پیاده شوید. از ایستگاه راه آهن کوتناهورا یا میتوانید 15 دقیقه پیاده روی کنید تا به کلیسای مذکور برسید و یا با مینی بوسهای مخصوص که جلوی در می ایستند این مسافت را طی کنید. توجه کنید که باید تابلوهای Kostnice را دنبال کنید تا به کلیسا برسید.
پس از رسیدن به کلیسا ابتدا قبرستان بیرونی کلیسا را خواهید دید. برای خرید بلیط باید به داخل ساختمان کلیسا مراجعه کنید. جالب است که در جلوی در سوال میکنند زبان مادری شما چیست و توضیحات کلیسا را بصورت پرینت شده در آن زبان در اختیار شما قرار میدهند. پرینت زبان فارسی هم موجود است!
محوطه کلیسا بسیار کوچک است و پس از خرید بلیط اگر به داخل نگاه کنید چندین پله به پایین میخورد و قسمت بزرگتر کلیسا آنجا قرار دارد.
قبل از اینکه توضیحات بیشتری راجع به کلیسا بدهم ابتدا تاریخچه کوچکی راجع به آن بخوانیم که چرا این گونه تزئین شده است:
در قرن 13 ام میلادی پادشاه این ناحیه کشیکی را به “سرزمین مقدس” فرستاد. این کشیک هنگام بازگشت از سفر خود مقداری خاک از محل به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح با خود آورد و گفته میشود این خاک را در قبرستان سدلک پخش کرد. از آن زمان این قبرستان یکی از محبوب ترین محلهای خاکسپاری در اروپای مرکزی شد.
در اواسط قرن 14 ام میلادی بود که طاعون سیاه (مرگ سیاه) اروپا را فرا گرفت و جمعیت بسیار زیادی کشته شدند. قبرستان سدلک نیز برای اینکه بتواند افراد بیشتری را در خود جای دهد گسترش داده شد. اوایل قرن 15 ام میلادی کلیسایی در وسط این قبرستان بنا شد که دارای دو سطح بالا و پایین بود. طبقه پایین این کلیسا استودان (محل نگه داری استخوانهایی که با ساخت کلیسا از زیر زمین بیرون آورده شده بودند) قرار داشت. در واقع استودانها در سرتاسر جهان یافت شده اند و دلیل استفاده از آنها این بود که بعد از اینکه جنازه های دفن شده کاملا پوسیده شدند با جابجایی استخوانهای باقی مانده به یک محل – فضای کمتری برای نگه داری آنها نیاز است و اینگونه فضاهای خالی شده را میتوان برای گورهای جدید استفاده کرد. با توجه به تعداد زیاد استخوان ها و مرگ و میر بالا در آن دوره از تاریخ – استخوانها از استودان به فضای بیرونی کلیسا منتقل شده و بر روی هم انباشته شدند. تا اینکه راهب نیمه نابینایی تصمیم به بازگرداندن استخوانها به استودان گرفت تا مردگان بتوانند در آرامش باقی بمانند. گمان برده میشود بیش از 40 هزار اسکلت انسان در این محل دفن شده است. این راهب نیمه نابینا ابتدا استخوانها را شسته و سپس آنها را به داخل استودان منتقل کرد.
در سال 1870 بود که هنرمندی با نام František Rint استخدام شد تا این استخوانها را بصورت مرتب بچیند تا یادبودی از مرگ بسازد و مرگ را به بازماندگان یادآوری کند. طبق روایتی وی پس از شروع اینکار به دلیل وقت زیادی که با اسکلتها گذراند دچار مشکلات روحی شد و آنچه ما امروزه میبینیم تلفیقی از هنر و دیوانگی است!
František نیز ابتدا استخوانها را شسته و سپس آنها را به اشکال مختلف بر روی یکدیگر قرار داده است. با پایین آمدن از پله در دست راست شما دیواری قرار دارد که František نام خود را به همراه سال 1870 با استخوان به نمایش گذاشته است.
در وسط محوطه استودان چلچراغ بزرگی قرار دارد که از هر استخوان بدن انسان حداقل یک نمونه در آن استفاده شده است. متاسفانه در زمان بازدید بنده از این کلیسا این چلچراغ به منظور تعمییرات برداشته شده بود. در زیر این چلچراغ سردابخانه استودان قرار دارد.
در چهار طرف استودان هرم های عظیمی از استخوان ها و جمجمه ها قرار دارند که بدون هیچگونه مصالح چسبنده ای بر روی هم انباشته شده اند. چیزی که توجه را جلب میکند تعداد زیاد این استخوانها و همچنین سکه هایی است که مردم بر روی آنها انداخته اند.
قدم زدن در این کلیسا و دیدن جمجمه های کوچک و بزرگ و حجم زیاد استخوانها حس بسیار عجیبی به آدم میدهد. حسی که شاید روایتهای گفته شده از به جنون رسیدن هنرمند مذکور آنچنان هم دور از واقعیت هم نباشد!
برای خواندن سفرنامه سیویلتکتی به پراگ لطفا اینجا کلیک نمایید.