اقتصاد سازه های زیرساختی – قسمت (3)

همانطور که در قسمتهای قبلی مقاله اشاره شد (قسمت اولقسمت دوم), یکی از مهمترین ویژگیهای سازه های زیرساختی, شبکه ای بودن آنها است. مثلا شبکه آب, برق, گاز, مخابرات, راه آهن, جاده ای و …

برای اینکه بررسی کرد چگونه میتوان انحصار طبیعی را در بین این شبکه ها بهینه سازی کرد باید ساختار آنها را بررسی نماییم. این ساختارها سلسله مراتب تکنیکی و وابستگی های بین شبکه را به نمایش میگذارند و توسط آنها میتوان ارتباط بین تکنولوژی و اقتصاد را در زیرساختها مشاهده کرد. شبکه های زیرساختی دارای چهار ساختار زیر هستند که به بررسی و توضیح هر یک بصورت جداگانه میپردازیم.

شبکه ستاره ای

شبکه ستاره ای

این شبکه دارای گره های متعددی است که همگی توسط یک منبع مشترک مرکزی به همدیگر متصل شده اند. ارتباط بین این گره ها دو طرفه است. نمونه ای از این نوع شبکه, مخابرات یک شهر است. با توجه به اینکه تنها یک مرکز وجود دارد, برای ایجاد رقابت در آن باید تمامی شرکتهای رقابت کننده دسترسی یکسانی به منبع مرکزی و اتصالهای شبکه داشته باشند. به همین دلیل باید رقابت را در مرکز شبکه ایجاد کنیم.

شبکه درختی

شبکه با ساختار درختی

این شبکه دارای یک مرکز است که از آن ارتباط یکطرفه به گره ها وجود دارد. مثل شبکه آب یک شهر که توسط آن از منابع آب, به خانه های مختلف لوله کشی شده است. برای این شبکه نیز رقابت را باید در مرکز آن ایجاد کرد. یعنی به عنوان مثال در قسمت تصفیه/تولید آب و اجازه داد همه شرکتهای رقابت کننده از شبکه لوله کشی استفاده کنند.

شبکه کریستالی

شبکه با ساختار کریستالی

این شبکه از دو شبکه ستاره ای بوجود آمده است که توسط یک اتصال اصلی به همدیگر متصل شده اند. نمونه ی آن شبکه مخابراتی راه دور بین دو شهر است. برای ایجاد رقابت در این شبکه باید یا مراکز آن را برای رقابت آماده کرد و یا اتصال اصلی را. که بدین صورت دسترسی یکسان برای رقبا بوجود آید.

شبکه تاری (تار عنکبوتی)

شبکه با ساختار تار عنکبوتی

این شبکه بدون مرکز است و منابع آن بین گره ها پخش شده است. به همین دلیل عملکرد شبکه به هیچ یک گره خاصی وابسته نیست. نمونه این نوع شبکه, اینترنت است. رقابت در این شبکه به راحتی صورت میگیرد زیرا همگی دسترسی یکسانی به آن دارند.

حال که با ساختار شبکه ها آشنا شدیم, باید دید چگونه میتوانیم از شبکه های ستاره ای, درختی و کریستالی به شبکه های تاری برسیم تا رقابت افزایش یابد. در قسمت قبلی مقاله یکی از راهکارهای آزادسازی زیرساختها, جداسازی عمودی آنها اعلام شد. با جداسازی عمودی میتوان قسمتهایی از شبکه را که دارای ویژگیهای مورد نیاز برای تبدیل به شبکه تاری هستند, رقابتی کرده و تنها قسمتهایی را که چنین ویژگی ها را ندارند بصورت سنتی نگه داریم. به عنوان مثال در گذشته تولید برق در کشورهای پیشرفته بصورت مرکزی بود (در نیروگاه های برق) اما در سالیان اخیر اقدامات زیادی برای غیر متمرکز کردن تولید برق صورت گرفته است. مثلا تشویق مردم برای استفاده از پنلهای خورشیدی یا تشویق شرکتهای مختلف به سرمایه گذاری در نیروگاه های آبی و بادی. هدف از غیر متمرکز کردن یک شبکه, ایجاد رقابت است. اما چه فواید دیگری برای این امر وجود دارد؟

غیر متمرکز کردن شبکه ها کمک به تغییر و پیشرفت تکنولوژی میکند. مثلا در مثال تولید برق, دنبال کردن راهکارهایی برای کاهش قیمت پنلهای خورشیدی یکی از این تغییرات است. همچنین با غیرمتمرکز شدن شبکه ها, وابستگی به یک منبع تولید خاص از بین برده میشود که ریسکهای وجود در آن را کاهش میدهد. مثلا با رخ دادن یک زلزله, ممکن است نیروگاه برق از کار بیفتد و برق یک شهر به طور کامل قطع شود, اما اگر تولید برق غیر متمرکز باشد احتمال اینکه برق کل شهر بطور همزمان قطع شود بسیار پایین می آید.

ساختار شبکه برق در کشورهای پیشرفته

اما غیر متمرکز کردن و ایجاد رقابت تنها در برخی بخشهای زیرساختی قابل اعمال هستند. مثلا همانطور که اشاره شد در تولید برق میتوان اینکار را کرد اما در توزیع آن با وجود شبکه برقی (کابلها و دکلهای مورد نیاز) آیا اینکار شدنی است؟ دو دلیل وجود دارد که اینکار را برای شبکه توزیع برق در شرایط کنونی غیرممکن میکند: اولا قوانین فیزیکی و جریان برق تابع قراردادهای مالی نیست, بدین معنا که نمیتوان گفت اگر تنها یک کابل بین 2 شرکت و 2 خانه وجود داشته باشد, برق شرکت 1 به خانه 1 رفته و برق تولیدی شرکت 2 به خانه 2. ثانیا اگر بخواهیم بجای قرار دادن یک کابل چندین کابل قرار دهیم تا آنها را کامل جدا کنیم, یعنی شبکه فیزیکی خود را باید چند برابر کنیم که این موضوع علاوه بر هزینه بسیار زیاد, در برخی مناطق به دلیل کمبود فضای کافی غیرممکن خواهد بود.  علاوه بر این موارد, گاهی اثر اقتصاد مقیاس آنقدر زیاد است که از لحاظ اقتصادی به صرفه نیست رقابت داشته باشیم. پس این موارد باعث میشوند در برخی قسمتهای زنجیره ارزشی زیرساختها, امکان ایجاد رقابت وجود نداشته باشد. پس راه حل چیست؟

برای چنین بخشهایی بهترین راه ممکن نظم بخشیدن به انحصار طبیعی و قانونمند کردن آن است.

در صنایعی که دارای شرایط انحصار طبیعی هستند, رقابت بسیار پرخرج است. نه تنها خرج رقیب تازه وارد برای سرمایه گذاری باید در نظر گرفته شود, بلکه به دلیل وجود هزینه های غرق شده اکثر اوقات این سرمایه گذاری ها پس از شکست رقیب قابل بازگشت نیستند. همچنین شرکت اولیه برای اینکه وارد جنگ قیمت گذاری با رقبا نشود, اقدام به هزینه کردن در راهکارهایی میکند تا آنها را از ورود به آن صنعت پشیمان کند. مثلا با گسترش شبکه فیزیکی خود به میزانی که شاید حتی به آن نیاز نداشته باشد. یا هزینه های غیر قانونی به منظور تامین پشتیبانی از اشخاص دولتی برای جلوگیری از ورود دیگر شرکتها به آن صنعت.

از لحاظ اقتصادی, چون این هزینه ها هیچ ارزش افزوده ای برای جامعه ندارد, هزینه های باطله تلقی میشوند. به منظور جلوگیری از هزینه های باطله, دولتها به دنبال قانونی کردن انحصارهای طبیعی میروند. بدین صورت که با وضع قوانینی اقدام به بهینه سازی این شرکتها کرده و در نهایت قیمت نهایی را برای مصرف کننده پایین می آورند, در عوض به این شرکتها اطمینان داده میشود که دارای انحصار در آن صنعت/منطقه هستند. همانطور که در قسمت قبلی مقاله گفته شد, این امر تنها باید در بخشهایی از زنجیره ارزشی صورت گیرد که امکان ایجاد رقابت در آن وجود ندارد (بخشهایی که دارای ویژگیهای انحصار طبیعی از جمله هزینه های غرق شده بالا, اقتصاد مقیاس و … هستند).

نمودار زیر مطالب گفته شده در بالا را در قالب هزینه/خروجی نشان میدهد که به توضیح آن میپردازیم:

نمودار اقتصاد انحصار طبیعی - Natural Monopoly

در نمودار بالا هزینه حاشیه ای (خط کاملا افقی), هزینه متوسط (منحنی رو به نزول) و تقاضا (خط آبی رنگ) را مشاهده میکنید. برای توضیح این موارد به قسمت اول مقاله مراجعه نمایید. محل تلاقی هزینه حاشیه ای با تقاضا از لحاظ اقتصادی بیشترین سود را برای جامعه دارد. زیرا در این نقطه مشاهده میشود بیشترین افراد ممکن دارای قدرت خرید بوده و میتوانند از خدمات استفاده کنند. هر چند در این نقطه تنها هزینه متغیر توسط افراد پرداخته میشود که کمتر از هزینه متوسط کل است. یعنی شرکت ارائه دهنده خدمت/کالا دچار زیان مالی میشود. یکی از راه های جلوگیری از زیاندهی شرکت و ورشکسته شدن آن تامین باقیمانده هزینه توسط یارانه دولتی است. اینکار گرچه باعث میشود منفعت بیشتری برای مردم ایجاد شود, اما به دلیل اینکه بخشی از هزینه ها توسط دولت پرداخت میشود, شرکت انگیزه ی کافی برای کاهش هزینه هایش نخواهد داشت.

به همین دلیل راه حل دوم در بیشتر موارد پیشنهاد میشود. در این راه حل قیمت را در محل تقاطع نمودار تقاضا با هزینه متوسط کل قرار میدهند. یعنی نقطه ای که دخل و خرج شرکت برابر خواهد بود. بدین ترتیب شرکت دچار زیان نشده و میتواند به فعالیت خود ادامه دهد. هر چند کمی از منفعت اجتماعی/اقتصادی کاسته میشود.

اگر انحصار طبیعی بدون قانونمندی و نظارت باشد, برای افزایش سود, شرکت قیمت را به میزان Pm (در نمودار) تعیین میکند. زیرا در این نقطه فاصله نمودار تقاضا از قیمت متوسط کل بیشترین مقدار بوده و در بالای آن قرار دارد. یعنی شرکت هزینه بسیار کمتری نسبت به درآمدش خواهد و سود آن بیشینه خواهد بود. این موضوع باعث میشود افراد زیادی قدرت خرید محصول/خدمت را نداشته باشند و نتوانند از آن استفاده کنند.

حال که فهمیدیم چرا میخواهیم انحصارهای طبیعی را قانونمند کنیم باید دید چگونه میتوان اینکار را انجام داد. برای اینکار دو روش کلی وجود دارد:

1-      تنظیم بر اساس مخارج: ابتدا بررسی میشود چه هزینه هایی برای شرکت وجود دارد و سپس اینکه شرکت چگونه میتواند درآمد کافی باشد. درآمد شرکت باید طوری باشد که اولا تمامی مخارجش را بتواند پرداخت کند, ثانیا هزینه استهلاک دارایی های شرکت و در آخر یک سود مناسب و منطقی برای شرکت. مشکل این روش این است که با توجه به اینکه هزینه های شرکت در هر صورت باید پرداخت شوند (حال با افزایش قیمتها یا کمک دولت و …) شرکت هیچ انگیزه ای برای کاهش این هزینه ها ندارد.

2-      قیمت ثابت: قیمت خدمات / کالاهای شرکت توسط سازمان نظارتی ثابت نگه داشته باشد و شرکت هر چقدر هزینه های خود را کاهش دهد سودش بیشتر میشود. این روش انگیزه زیادی برای کاهش هزینه ها برای شرکت ایجاد میکند اما تخمین قیمت مناسب برای آن توسط سازمان نظارتی بسیار دشوار است زیرا جزئیات اجرایی شرکت را ندارند. به همین دلیل برای رفع این مشکل میتوان هر چند سال یک قیمت جدید به شرکت تحمیل شود و عملکرد شرکت را در آن مدت در نظر گرفت تا تخمین دوره بعدی دقیقتر باشد.

یک راه برای انتخاب بین این دو روش این است که اجازه دهیم شرکت خودش انتخاب کند. اگر شرکت عملکرد بهینه داشته باشد احتمالا روش اول را انتخاب میکند اما اگر بداند که میتواند هزینه های خود را کاهش دهد, احتمالا روش دوم را انتخاب خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *